چرا عطرها و صداها یادآور خاطراتند...

گروهی از پژوهشگران ایتالیایی دریافتند که عطرها، نورها و صداها در همان فضای مغزی پردازش و ثبت می شوند که حافظه ذخیره می شود و به همین علت یادآور خاطرات گذشته هستند. دانشمندان موسسه ملی نوروساینس تورین کشف کردند که کورتکس حسی فوقانی و بخشهایی از مغز که با جنبه های پیچیده تر اطلاعات حسی در ارتباط هستند، مسئول ذخیره حافظه و همچنین اطلاعات مربوط به رایحه‌ها و صداها است.

به همین علت است که افراد با استشمام دوباره بوی یک عطر و یا گوش دادن اتفاقی به یک قطعه موسیقی خاص به یاد خاطره ای می افتند که از آن بو و یا آهنگ دارند. 

این محققان به منظور دستیابی به این نتایج دریافتند که حافظه ترس و درد در موشها دربخشهایی از مغز ذخیره می شود که در همان بخشها اطلاعات مربوط به بوها، صداها و نورها وجود دارند. 

در این بررسیها، دانشمندان زمانی که به موشها شوک تحریک کننده درد و ترس را وارد می کردند، همزمان این حیوانات را در معرض یک صدای آهنگین قرار دادند. 

به این ترتیب حافظه این تجربه، در بخشی از فضای مغزی مربوط به پردازش اطلاعات دریافت شده از گوشها ذخیره شد و زمانی که برای بار دوم همان صدای آهنگین برای موشها پخش شد آنها به یاد خاطره شوک تحریک کننده درد افتادند و به شدت وحشت زده شدند. 

براساس گزارش ساینس، این یافته ها می تواند توضیح دهد که چرا بعضی از بوها و صداها به تقویت حافظه کمک می کنند. 

همچنین در تحقیقات دیگری که در لیورپول انگلیس انجام شد برای بهبود نتایج امتحانات دانش آموزان یک مدرسه ابتدایی از بوی نعناع و صدای خش خش برگهای درخت استفاده کردند در این آزمایش، در زمان یادگیری دروس، دانش آموزان را در معرض بوی نعناع و صدای خش خش برگهای درخت قرار دادند و در زمان امتحان نیز همان رایحه و صدا را در اختیار کودکان گذاشتند به این ترتیب دانش آموزان توانستند به روش بهتری دروسی را که به خاطر سپرده بودند، به یاد بیاورند. 

کاربردهای جالب و خواندنی کوکاکولا...

   

همه ما شنیده ایم که نوشابه هاى گازدار براى سلامتی زیان آور است، اما تاکنون به استفاده هاى گوناگون آنها یا مزایایشان فکر کرده اید؟ سایت TOPSGLOBE استفاده های گوناگون و بعضاً عجیبی از کوکاکولا را ذکر نموده که مطالعه آن خالی از لطف نیست. 

 بقیه متن در ادامه مطلب... 

عجب بویی..!

 

امروزه‌ مواد خوشبو کننده‌ بدن‌ انواع‌ گوناگونی‌ دارند که‌ انتخاب‌ مناسب‌ و استفاده‌ صحیح‌ از آنها به‌ آگاهی‌ کافی‌ نیاز دارد. چهار گروه‌ عمده‌ این‌ مواد عبارت‌اند از:

EAU DE COLOGNE (ادوکلن): با رایحه‌ ای‌ ضعیف‌ و قیمتی‌ نازل‌

EAU DE PERFUME : با ماندگاری‌ کم‌ و حداقل‌ چربی‌

EAU DE TOILETTE : مناسب‌ برای‌ محیط‌ کار

PERFUME : با ماندگاری‌ زیاد و گرانقیمت‌

بقیه متن در ادامه مطلب... 

داستان کوتاه...

وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم. 

جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودندکه به نظر می رسید پول زیادی نداشتند.
شش بچه که همگی زیر دوازده سال بودند، لباس های کهنه ولی در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد. 

بچه ها همگی با ادب بودند. دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان، دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان در مورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند. مادر بازوی شوهرش را گرفته بود و با عشق به او لبخند می زد.
وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید:« چند عدد بلیط می خواهید؟» پدر جواب داد: « لطفاً شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان.»
متصدی باجه، قیمت بلیط ها را گفت. پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی پرسید:« ببخشید، گفتید چه قدر؟» متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد.
پدر و مادر بچه ها با ناراحتی زمزمه کردند. معلوم بود که مرد پول کافی نداشت. حتماً فکر می کرد که به بچه های کوچکش چه جوابی بدهد؟
ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت. بعد خم شد، پول را از زمین برداشت، به شانه مرد زد و گفت: « ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد!»
مرد که متوجه موضوع شده بود، همان طور که اشک از چشمانش سرازیر می شد، گفت:          « متشکرم آقا.»
مرد شریفی بود ولی درآن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد.
بعد از این که بچه ها داخل سیرک شدند، من و پدرم از صف خارج شدیم و به طرف خانه حرکت کردیم. 

افسوس...

کودک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم و اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم.  

کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش رااز نگاهش میشد خواند،اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد ودلخوش کرده ایم که سکوت کرده ایم.

سکوت ((پر))بهتر از فریاد ((توخالی)) نیست؟

فکر میکنیم کسی هست که سکوت ما را بشکند اما افسوس که انتظار بی فایده است.

آنقدر در زندگی دویدی که آخر هم بدهکار شدی. چه شد که دلپاک آمدی و روی

 سیاه خواهی رفت،حال تویی و روزنه امید بخشش پروردگارت.اویی که سالهاست

که فراموشش کرده ای اما باز هم تو را میخواند.

اهل دانشگاهم...

اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم
خرده پولی
سر سوزن هوشی.

دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید
هم چو من مشروط
و اتاقی که در این نزدیکی است
پشت آن کوه بلند.

اهل دانشگاهم
پیشه ام گپ زدن است
گاه گاهی هم می نویسم تکلیف
می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانیست
دلتان زنده شود